شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲ ساعت 21:19 توسط زهرا محمودی | سیاوشانه از آتش گذشتهام امادو قطره اشک نیامد به چشم سودابهکم آوردهام و روایت فراز و فرودهای روحی را میسپارم به صفحهی روزنوشتهام. شنبه است و مثل همیشه این روز تماما متعلق به من است. چشمم میافتد به خرمالوهای کال و بیرنگ توی سبد حصیری، که او از چنگال حریص گنجشکهای باغچهاش بیرون کشیده و با چه عشقی به خانه آورده. بعد از یک هفته نارنجیشان غلیظتر شده و از آن حالت سفتی سخت درآمدهاند، اما هنوز باید منتظر بمانند؛ باید منتظر بمانیم. میروم پشت پنجره. خرمالوهای همسایه باز پیشروی کردهاند. بعد از چهارپنج سال آن
درخت لاغر بیرمق با چندتا خرمالوی نحیف، تبدیل شده به یک هیولای سبز که نمیتوانند دست و پایش را جمع کنند. حالا با بیشمار میوهی گرفته به دندان، از حد و مرزش گذشته و خم شده توی حیاط ما و برای درخت گلابی خشکیده خط و نشان میکشد.همیشه فرق این دو تا یادم میآورد اگر میخواهم بخشکم به عاقبت درخت گلابی نگاه کنم. درخت گلابی یادگار پدر همسایه است که سالها پیش کاشته و از دنیا رفته، بیآنکه در تمام عمرش ثمری داده باشد و حالا در انحصار گلهای نحیف خودروست که شاخ و برگ خشکیدهاش را بلعیدهاند. تصویر این تناقض میگوید اگر میخواهم قد بکشم باید "بنشینم و صبر پیش گیرم" تا طبیعت خودش کارش را انجام بدهد وگرنه "حاصل بیحاصلی نبود به جز شرمندگی!" اما نیمهی تاریکم کماکان امید را نشانه رفته و هشدار میدهد: شاید درخت گلابی تلاش خودش را کرده، اما گاهی واقعا نمیشود. شاید این خاک قابلیت پروراندن ندارد و درخت امکان سبز زیستن. میلاد امام حسن...
ادامه مطلبما را در سایت میلاد امام حسن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mashghemodara بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 13:10